مهدی عظیمی میرآبادی در گفتوگو با خبرگزاری حوزه با تأکید بر ریشهایترین آسیبهای سینمای ایران در بازنمایی زنان گفت: یکی از مهمترین مشکلات بهجا مانده از دوران پیش از انقلاب، ایجاد نوعی تردید و احتیاط در پرداخت به شخصیت زن و مرد در فیلمها بود. این نگرانی باعث شد بسیاری از فیلمسازان و متولیان فرهنگی پس از انقلاب، در مواجهه با تصویر زن محافظهکار عمل کنند و از نمایش واقعیتهای زندگی زنان که شامل ابعاد اجتماعی، خانوادگی و فردی است، فاصله بگیرند. در نتیجه، بسیاری از شخصیتهای زن در آثار اولیه پس از انقلاب، صرفاً به نقشهای فرعی محدود میشدند و حضور فعال و مستقل آنان در روایت داستان نادیده گرفته میشد، حال آنکه این زنان نقشهای محوری در زندگی روزمره و تحولات اجتماعی دارند.
وی افزود: به مرور زمان، ورود نسل جدیدی از فیلمسازان که دغدغههای اجتماعی و مسائل زنان را جدی میگرفتند، باعث شد پرداختن به شخصیت زن در سینما کمی جدیتر شود. نمونههایی از آثار پوران درخشنده و برخی کارهای ارزشمند دیگر، مسائل زن را بهعنوان موضوعی مستقل مورد توجه قرار دادند و سعی کردند واقعیتهای زندگی زنان را با ظرافت و دقت بیشتری بازنمایی کنند. با این حال، سایه همان احتیاطهای اولیه همچنان باقی مانده و بسیاری از مفاهیم مهم درباره زن، همچنان با محدودیت، محافظهکاری و گاه ناتمامبودن ارائه میشود، که این امر مسیر توسعه تصویر زن در سینما را کند و با عمق ناکافی پیش برده است.
عظیمی میرآبادی درباره نگرشهای غالب به زن در سینما توضیح داد: سه زاویه اصلی در بازنمایی زن شکل گرفته است؛ نخست نگاه فمینیستی که عمدتاً بر احقاق حقوق زن در برابر مرد تمرکز دارد، دوم نگاه قدسیسازی و هالهدارکردن زن که او را موجودی غیرانسانی و دور از واقعیتهای اجتماعی نشان میدهد و سوم نگاه سادهانگارانه که زن را صرفاً بهعنوان مادر مهربان و بیتأثیر در تحولات اجتماعی معرفی میکند. این سه نگاه، علیرغم تغییرات اجتماعی و فرهنگی، هنوز در آثار مختلف تداوم دارد و بدون پژوهش عمیق و دقیق، به تثبیت تصاویری قالبی از زن منجر شده که با واقعیت زندگی زنان فاصله دارد و میتواند جایگاه واقعی آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
وی ادامه داد: در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی، زن همچنان در موقعیت قربانی یا نقش مکمل مرد قرار دارد. علت اصلی این مسئله فقدان پژوهش منسجم و علمی درباره شخصیت زن و مسائل مرتبط با او است. حتی وقتی زن محور داستان است، شخصیتپردازی غالباً سطحی، مبتنی بر تجربه شخصی فیلمساز یا برداشتهای رایج است و نتیجه آن تصویری منفعل و غیرواقعی از زن است. این نگاه ناقص نه تنها با حقیقت زندگی اجتماعی زنان همخوانی ندارد، بلکه باعث میشود نقشهای فعال و تأثیرگذار آنان در عرصههای فردی و اجتماعی نادیده گرفته شود و سینما نتواند ظرفیتهای واقعی زنان را بازتاب دهد.
عظیمی میرآبادی توضیح داد: جایگاه زن در زندگی فردی و جمعی بسیار فراتر از نقشهای حاشیهای است. در خانواده، زن محور اداره امور است، تصمیمگیریهای اصلی را هدایت میکند و نقش کلیدی در تربیت و رشد اعضای خانواده دارد. در عرصه اجتماعی نیز حضور زنان، مسئولانه، پیگیرانه و مؤثر است و اغلب از بسیاری از مردان فعالتر و اثرگذارتر است. بنابراین تصویری که زن را منفعل یا حاشیهای نشان میدهد، فاصله زیادی با واقعیت دارد و متأسفانه سینما کمتر به این ابعاد توجه کرده است، در حالی که شناخت علمی و دقیق از نقش زنان میتواند آثار سینمایی را واقعی، آموزنده و الهامبخش کند.
وی افزود: در سینمای امروز ایران، بازنمایی زن مسلمان کنشگر هنوز به شکل واقعی و جامع ارائه نشده است. نگاههای قدیمی شامل فمینیستی، قدسیسازیشده و سادهانگارانه همچنان حضور دارند و به این مجموعه باید نگاههای تجاری غربزده را نیز افزود که زن را به عنصری برای جلب توجه و مصرف تقلیل میدهد. در نتیجه، زن مسلمان واقعی با ویژگیهای هویتی و دینی اصیل، تقریباً غایب است و حتی در بخشی از سینمای دفاع مقدس نیز اغلب زن در نقش محدود و کلیشهای ظاهر میشود و کمتر شاهد بازنمایی زنان فعال، تصمیمگیر و اثرگذار هستیم.
این تهیهکننده تصریح کرد: نمونههای استثنایی مانند «میم مثل مادر» یا «شیار ۱۴۳» هرچند توانستهاند عمق، فداکاری و عاطفه زنان را نشان دهند، اما این آثار جریان پایدار و جامع برای بازنمایی زن مسلمان ایجاد نکردهاند. زن مسلمان واقعی، نه فقط مادر منتظر، بلکه کنشگری فعال در خانواده و اجتماع است؛ شخصیتی چندوجهی که شامل مسئولیت اجتماعی، عقلانیت، معنویت و نقشهای خانوادگی میشود. غفلت از این ظرفیتها سبب شده سینمای ایران هنوز تصویر کامل و درستی از زن مسلمان ارائه نکند.
وی در پاسخ به این سؤال که اصلاح این وضعیت از کجا باید آغاز شود، گفت: نخستین و مهمترین گام، سیاستگذاری فرهنگی شفاف است. سیاستگذار باید بدون ترس، ابهام یا مصلحتاندیشی جایگاه زن را مشخص کند، زیرا سیاستهای مبهم و محتاطانه باعث سردرگمی فیلمسازان و فیلمنامهنویسان میشود. گام دوم فیلمنامه است؛ نویسنده باید شناخت عمیق از زن در واقعیت اجتماعی، تاریخی و دینی داشته باشد تا الگوهای سطحی جایگزین حقیقت نشود.
این سینماگر ادامه داد: مرحله سوم کارگردانی است. حتی بهترین فیلمنامه اگر با ذهنیت بسته کارگردان روبهرو شود، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. بسیاری از کارگردانان برداشتهای ناقص خود را بر فیلمنامه تحمیل میکنند و مشاهدات پراکنده را به جای تحلیل دقیق به کار میگیرند. بنابراین سیاستگذار، فیلمنامهنویس و کارگردان باید همزمان به پژوهش، شناخت و مسئولیتپذیری پایبند باشند تا بازنمایی صحیح و جامع زن مسلمان شکل گیرد و الگوهای واقعی، جذاب و الهامبخش ارائه شود.
عظیمی میرآبادی در پایان بیان کرد: متأسفانه تصویر زن در بسیاری از آثار به ابزار جلب مخاطب و تجارت تبدیل شده است و این رویکرد به تدریج ذهنیت نسل جوان را تحت تأثیر قرار میدهد، ارزشهای انسانی را کمرنگ میکند و الگوهای صحیح زندگی زن مسلمان را از فرهنگ عمومی حذف میکند. بازنمایی واقعی زن مسلمان، با اتکا به پژوهش، تاریخ و هویت دینی، میتواند مسیر اصلاح فرهنگی و تصویری در سینما را هموار کند و جایگاه واقعی زنان را در جامعه بازتاب دهد.
انتهای پیام










نظر شما